به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم

تــــــــــــــــنهـای تــــــ ــنـ ــــــــــهــــــ ــــــــــا

بــــی تـــــــو

به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم

به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم

به کمی از آن حس لعنتی نیاز دارم:
+با گام های بلند به سمتم می آیی
قشنگ میتوانم آن لبخند پهنی که کل صورت استخوانیت را پوشانده است ببینم
باز همان حس لعنتی دارم
همان حسی که باعث میشود اسمم یادم برود
دستانم میلرزد و دهنم خشک شده است....
نمیدانم چرا نمیرسی
زمان کش می  آید و گام های تند و بلند تو در چشمم مثل یک فیلم اسلوموشن است!
یک قدم مانده به من می ایستی و با همان لبخند دلشینت میگویی
" سلام..."
 با این کفش کاتانیه لژ دار دقیقن تا سینه ام تو ام!
بعضی از شب ها به این فکر میکنم که دنیا را از آن بالا چه شکلی میبینی؟؟
اصلن من از بالا چه شکلی ام!
دلم مخواهد نگاهت نکنم دلم میخواهد نگاهم را از این چشمان سیاه و نافذ بگیرم
اما نمیشود.....
اصلن حرف زدن یادم رفته است
نمیدانم باید چه جوابی بدهم
وای اصلن تو چه گفتی؟؟؟
ای خدا این حس لعنتی دیگر چه بود که به جانم افتاد؟
در این هوای گرم همه چیز میچسبد جون یک رابطه ی عاطفه آن هم از نوع عشق و عاشقی همراه با دلدادگیه فراوان و تب کردن های شبانه!
دلم میخواهد همین الان برگردم و  با تمام سرعت بدوم و بروم یک جایی  که اصلن تو نباشی
دلم میخواهد کنارت باشم ولی عاشق نباشم
ولی....
مگر میشود تو باشی و عاشق نبود؟؟؟
مگر میشود این چشمان سیاه باشد و آدم عاشق نشد؟؟؟
صدایت را صاف میکنی و با چشمانی که خنده و شیطنت در آن موج میزند دوباره میگویی
" سلام...."
 وای خدایا....
باز چه گفتی؟؟؟
چرا من فقط حرکات لب هایت را میبنم و هیچ صدایی نمیشنوم؟؟
یک لحظه احساس میکنم که چقدر دلم میخواهد این گونه های استخوانی را ببوسم....
چند ثانیه بعد به این فکر میکنم که چقدر رنگ لباست به پوستت می آید
چند ثانیه بعد.....
ای خدایا....
این دیگر چه بلایی بود که بر سرم آمد
فکر کنم دیوانه شده ام


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 20 تير 1393برچسب:, ] [ 2:8 ] [ yadollah ]

[ ]